گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
تاریخ تمدن - عصر ناپلئون
فصل دوازدهم
IV ـ تئاتر


ناپلئون با درام کلاسیک فرانسه کاملاً آشنا بود، ولی با ادبیات دراماتیک یونان قدیم آشنایی زیادی نداشت. به کورنی فوق العاده علاقه مند بود، زیرا آنچه را به عقیدة او درک صحیحی از قهرمانی و نجابت است در آثار کورنی بهتر از آثار راسین می یافت. در سنت هلن می گفت: «تراژدی خوب هر روز ما را به سوی خود می کشد. نوع عالیتری از تراژدی عبارت از مکتب مردان بزرگ است: وظیفة پادشاهان آن است که علاقه به آن را تشویق کنند و آن را تعمیم دهند. اگر کورنی در روزگار من زندگی می کرد به او لقب شاهزاده می دادم.» امپراطور علاقه ای به کمدی نداشت؛ چه نیازی به تفریح احساس نمی کرد؛ تا لران بر حال رموزا رقت می آورد زیرا به عنوان مدیر تفریحات دربار امپراطوری از او انتظار می رفت که تفریحاتی

1. مقصود تصاویری است که از خدای عشق به نام کوپیدو (Cupid ) و همسرش پسوخه (Psyche ) می کشید. ـ م.

برای« این مرد غیر قابل تفریح» فراهم سازد. اما این مرد غیر قابل تفریح مبالغ زیادی در اختیار کمدی ـ فرانسز و «ستارگانش» قرار می داد، تا لما را بر سر میز خود می پذیرفت و مادموازل ژرژ1 را به بستر خود می برد.
در سال 1807 ناپلئون تعداد تئاترهای پاریس را به نه تماشاخانه محدود کرد، و به تئاتر - فرانسز سازمانی تازه داد ـ و حق تقریباً انحصاری نمایش دادن درام کلاسیک را به آن اعطا کرد. در 15 اکتبر 1812، در بحبوحة آتش سوزی مسکو، وقت آن را یافت که برای تئاتر - فرانسز [کمدی ـ فرانسز آن روز و امروز] مقرراتی وضع کند که هنوز برقرار است. کمدی ـ فرانسز، که به این ترتیب تشویق شده بود، در طی دوران امپراطوری بهترین نمایشنامه های کلاسیک تاریخ فرانسه را بر روی صحنه آورد. تئاتر اودئون که در 1779 ساخته شده و در 1799 بر اثر حریق از بین رفته بود، به منظور تکمیل این فعالیتها، در 1808، بر طبق اصول کلاسیک، به دست شالگرن از نو ساخته شد. یک تئاتر درباری در تویلری تأسیس شد، و در بسیاری از منازل توانگران نمایشنامه هایی عالی، به طور خصوصی، بر روی صحنه می آمد.
تالما پس از آنکه سهم خود را در انقلاب ادا کرد، در زمان ناپلئون به حد کمال رسید. از لحاظ اخلاقی به اندازه ای مغرور و منحصر به فرد، و جدی بود که احتمالاً بسختی می توانست خود را از دست اخلاقش آزاد ساخته نقش دیگری را به عهده بگیرد. ولی، برای اینکه در این هنر دقیق و ظریف استاد شود، همة اعضا، عضلات، کیفیات چهره، و زیر و بم صدای خود را به کار می گرفت، کنترل می کرد، و سازگار می ساخت تا با هر احساس یا فکر یا هر گونه شگفتی و تردید یا قصد شخصیتی که او را نشان می داد متناسب باشد و آن را به بیننده انتقال دهد. بعضی از مشتریان تئاتر بارها برای دیدن او در همان نقش می رفتند تا از ظرافت هنرش لذت ببرند و آن را بررسی کنند. وی سبک خطابه ای تئاتر رژیم گذشته را رهاساخت، و اشعار آلکساندرین را به طرزی می خواند که گویی نثر بدون وزن است، و هر گونه بیان یا احساس غیر طبیعی را طرد می کرد. با وجود این، می توانست مانند هر عاشقی حساس، یا مانند هر تبه کاری تندخو باشد. مادام دوستال که بر اثر نشان دادن سیمای اتللو به و سیلة تالما تقریباً وحشت کرده بود در 1807 به او نوشت: «شما در کارتان در دنیا نظیر و مانند ندارید، و هیچ کس غیر از شما به آن درجه از کمال نرسیده است که هنر را با الهام ترکیب کند و تفکر را با غریزی بودن، و خرد را با نبوغ.»
ناپلئون نیز شیفتة آن بازیگر تراژدی بود، و به او مبالغ گزاف می داد و قروضش را می پرداخت و غالباً او را برای خوردن صبحانه دعوت می کرد. در این موقع امپراطور آن قدر در بحث درام مستغرق می شد که سیاستمداران و سرداران را منتظر می گذاشت و در این ضمن

1. George ، از بازیگران کمدی-فرانسز، در کتاب «خاطرات» خود روابطش را با کنسول اول ذکر کرده است. ـ م.

آن جزئیات تاریخی را که در ارائة یک شخصیت لازم است شرح می داد. صبح آن شب که مرگ پومپیوس را دید، به تالما گفت: «کاملاً راضی نیستم. بازوانتان را زیاد حرکت می دهید. پادشاهان این قدر در حرکت زیاده روی نمی کنند؛ آنها می دانند که یک حرکت به منزلة دستوری است و یک نگاه مساوی با مرگ؛ از این لحاظ در حرکات و نگاهها افراط نمی کنند.» گفته اند که تالما از این پند سود برد. در هر حال تا پایان عمر به صورت سلطان صحنة نمایش فرانسه باقی ماند.
همان گونه که ناپلئون می گفت، صحنة نمایش فرانسه دارای ملکه ای نیز بود. مادموازل دوشنواچهره ای ساده و اندامی بی نقص داشت. بنابراین، همان گونه که دوما(پدر) گفته است: «وی به بازی کردن در نقش الزیر1 کاملاً علاقه مند بود و ضمن آن می توانست بدن خود را تقریباً برهنه نمایش دهد. هم/چنین صدایی داشت که می توانست آهنگهایی حاکی از مهربانی و شفقت یا نواهایی جانسوز را به نحوی اجرا کند که بیشتر کسانی که او را در نقش «ماری استوارت» دیده اند وی را بر مادموازل راشل ترجیح داده اند.» استعداد او در تراژدی بود، و در آن تقریباً با تالما رقابت می کرد. معمولاً او بود که برای بازی در نقش مقابل تالما انتخاب می شد. مادموازل ژرژ زیبا روی ظریفتری بود که کمدی – فرانسز او را بر آن داشت تا نقش کلوتایمنسترا را در نمایشنامة ایفیژنی اثر راسین ایفا کند. صدا و سیمای او کنسول اول را مسحور کرد؛ به طوری که، مانند یکی از اشراف دورة ملوک الطوایفی که دارای حق اربابی بود، وی را گاهگاه مجبور به بازی می کرد. اگر چه این رابطه پس از یک سال خاتمه یافت، ولی او نیز مانند تالما ضمن افتخارات و شکستهای ناپلئون به او وفادار ماند. بنا براین شغل خود را در تئاتر – فرانسز پس از سقوط ناپلئون از دست داد، ولی بعدها بازگشت و در هیجان صحنة رمانتیک شرکت جست.
ناپلئون تا اندازه ای حق داشت معتقد باشد که کمدی – فرانسز در عصر او ارزش نمایش را در فرانسه به طرز بیسابقه ای بالا برده است. وی چندین بار، برای نشان دادن کیفیت کمدی ـ فرانسز و شکوه و جلال خود، به بازیکنان آن دستور داد که به خرج دولت به ماینتس و کومپینی یا فونتنبلو بروند و برای دربار بازی کنند؛ یا، همان گونه که در ارفورت، و در سدن پیش آمد، در برابر انجمنی از پادشاهان نمایش دهند. حتی لویی چهاردهم (پادشاه عظیم الشأن ) با آن شکوه که در خور تماشاخانه ها بود ندرخشیده بود.

1. Alzire ، تراژدی اثر ولتر، که در 1736 بر صحنه آمد. ـ م.